برگی از درخت زندگی و اندیشه عطا احمدی
عطا احمدی در اولین روز آذر ماه سال 1315 در روستای هینمان واقع در کوهپایه کرمان بدنیا آمد. پدرش مرحوم محمد احمدی مردی مومن و پر تلاش و علاقمند به قرآن، کتاب حافظ و حمله حیدری بود که در منزل و مغازه خوار وبار فروشی کوچک خودش در خیابان ابو حامد مطالعه میکرد.ایشان اهل کرمان و ساکن محله بازار شاه بود و مادرش مرحومه عذرا عراقی زنی رشیده، شجاع، زحمتکش، فداکار و پهلوان بود. او دختر مرحوم کربلائی اصغر از همراهان حکام بختیاری بودند که به کرمان آمده و ماندگار شده بودند. عطا شش ماهه بود که همراه والدینش به کرمان آمد و در منزلشان واقع در محله بازار شاه دوران کودکی خود را سپری کرد. در پنج سالگی، مادر فرهیخته اش او را به مکتب سپرد و قرآن را نزد مرحومه ملاخاور و مرحومه بی بی کوچک آموخت و کتاب حافظ را نزد مرحومه بی بی جوهری خواند که عطا همواره از آنها به نیکی یاد می کند.سپس راهی مدرسه کاویانی - از مجموعه موقوفات زرتشتیان کرمان-شد و از پایه سوم تا نهم را در مدرسه ایرانشهر به فراگیری پرداخت که این مدرسه در آن زمان تحت نظارت مرحوم میرزا برزو آمیغی قرار داشت که عطا احمدی همواره یاد او را عزیز می دارد و می گوید درس نظم، پی گیری و فداکاری را پس از پدر و مادر، عملاً نزد این مدیر نمونه آموخت و پس از اتمام این دوره تحصیل، وارد دانشسرای مقدماتی کرمان شد و علاوه بر درس، به ورزش باستانی، والیبال، بسکتبال و فوتبال می پرداخت.
ثمره ازدواج عطا و همسرشان 5 پسر و 4 دختر است. پسرانی تحصیل کرده و دخترانی با ایمان،که دختران را در سایه لطف الهی با مهریه یک جلد کلام الله مجید و بدون جهیزیه و مراسم عروسی،به خانه بخت فرستاده و از زندگی آرامی برخوردارند. عطا دارای 19 نوه است که او را بابا عطا می خوانند. ایشان تنها دارایی خود یعنی منزل مسکونی اش را نیز وقف بنیاد نیکوکاری حضرت ابوالفضل (ع) نموده است که خرج تحصیل و تعلیم و تربیت بچه های بی بضاعت گردد تا پس از مرگش نیز از خدمت به محرومان بی بهره نباشد.
مسؤلیت ها و اقدامات
پس از فراغت از تحصیل دقیقاً در سالروز تولدش و در سن هیجده سالگی به مدیریت و آموزگاری مدرسه گوغر بافت منصوب شد. بعد ازمدرسه گوغر بافت به سمت مدیری مدرسه رابر وبزنجان منصوب شد و در سال 1338 به کرمان منتقل و به ترتیب مدیر و آموزگار مدرسه کاظم آباد، هوتک، معاون تعلیمات متوسطه، دفتردار دبیرستان پهلوی سابق(امام ره) مدیر دفتر و دبیر دبیرستان پهلوی سابق (امام ره)، رییس کارپردازی تغذیه و ساختمان اداره کل فرهنگ و آموزگار مدرسه جیحون، فردوسی، احمدی و رییس مدرسه علوی، معاون مدرسه فردوسی، رییس تعلیمات ابتدایی اداره کل شدند و بالاخره در پست کارشناس فنی در تاریخ 17/8/60 13 بازنشسته شد. ولی بازنشسته شدن برای ایشان هیچ گاه معنای نشستن را نداشت و با تلاش ستودنی و امید و پشتکار فراوان و کمترین توقع، هر روز پرکارتر و امیدوارتر، با ساده ترین شکل زندگی و امکانات،خدمات ارزنده ای به جامعه کرمان تقدیم کرد.ایشان همیشه و در هر جایی که به خدمت مشغول بوده اند، به نمازخانه و زمین ورزش اهمیّت زیادی میدادند و دانش آموزان را با روش های مناسب به عبادت و تحصیل علم و ورزش تشویق می نمود. هنر اصلی عطا معلمی است که هرگز نباید آن را از یاد برد،او در طول خدمتش بهترین نیروهای فکری و مدیریتی را برای جامعه ایران تربیت نموده است که امروز بیشتر آنها در سنگرهای تعلیم و تربیت، آموزش عالی و یا امور مدیریتی جامعه مشغول خدمتند. بارها به عنوان معلم نمونه برگزیده شد اما به هیچ وجه خود را ننمایاند و در تمام دوران خدمتش هدیه و جایزه ای را برای خود از هیچ کس نپذیرفته و هدیه دریافتی از رئیس جمهور همراه با نشان را به بنیاد نیکوکاری حضرت ابوالفضل (ع) تقدیم کرد تا صرف تحصیل فرزندان بی سرپرست جامعه گردد.
ایشان بانی ساخت 40 مدرسه با نام مقدس 40 شهید هستند که عادلانه در تمامی نقاط شهر کرمان قرار دارند.همچنین برای کمک به افغانهای آواره، دو مدرسه زیبا و محکم در اردوگاههای بردسیر و رفسنجان ساخته اند که ارزش این کار در این است که برادران افاغنه با خاطرات فرهنگی خوبی از ایران به وطن خود برگردند.علاوه بر شهر کرمان،۱۶۰ مدرسه در سراسر استان کرمان و هزار باب خانه یک طبقه ویلایی که از شمال و جنوب کوچههای ۱۰ متری دارند ساخته، زیرا مخالف زندگی آپارتماننشینی و پیامدهای آن بوده و مدرسهها را هم از روی ناچاری، دوطبقه ساخته است!در همه ی این خانه ها درختان میوه نیز برای استفاده اهل منزل، کاشته شده است.
عطا احمدی پیشنهاد ساخت دانشگاه گنجعلیخانرا نیز به متولی موقوفه گنجعلیخان داده اند.محمدعلی فردوسی که خود را از شاگردان عطا احمدی میداند، در سال ۱۳۹۰ در مقالهای راجع به این مرد بزرگ این موضوع را مفصلا شرح داده اند. عطا احمدی برای طرح این پیشنهاد خود و همچنین سایر پیشنهاداتی برای آبادی استان کرمان، با استاندار وقت ملاقات کرده و بسته ی پیشنهادی خود را به ایشان عرضه کرده اند.آقای فردوسی در مورد این ملاقات و پیشنهادات ایشان مینویسد:
عطا مانند همیشه با همان لباسهای ساده، چهره خندان و با صلابت و دست نوشتهای که در آن چندین پیشنهاد سازنده برای آبادانی شهر کرمان ـ شهری که سالهاست او خودش را وقف خدمت صادقانه به آن کرده است ـ آمد.لحظاتی بعد پس از تشریفات اولیه، عطا بسته پیشنهادهایش را که روی یک برگه کاغذ معمولی نوشته بود، به استاندار کرمان داد؛ دست نوشتهای با خطی خوش که در ابتدای آن آمده بود: «در تمامی دنیا تعداد کمی از حاکمان و مردمان، با فداکاری در خدمت مردم بودهاند و هستند و یادگارهایی از خود بهجا گذاشته و میگذارند.در کرمان، «گنجعلیخان» یکی از این موارد نادر بــوده است که ۴۰۰ سال قبل بر این شهر و تا قسمتی از خراسان و افغانستان حکمفرمایی میکرده است. وی با بیان اینکه ۴۰۰ سال پیش گنجعلیخان در کرمان خدمات ارزشمندی انجام داده که هنوز آثارش با نهایت زیبایی و استحکام به یادگار مانده است، افزود: جای تاسف است که در این زمان به یاد آن مرد بزرگ کاری ارزشمند صورت نمیگیرد و در همین راستا ساخت «دانشگاه گنجعلیخان» را پیشنهاد میکنم.امروز با حسن نیتی که آقای یدالله گنجعلیخانی، متولی فعلی این موقوفه دارد، راه برای ساخت این دانشگاه باز شده است و با حمایت جنابعالی میتوان به این مهم دست یافت.»
ایشان با دقت نظری که دارند با استاندار ذکر کردند که وسعت استان کرمان ۴ برابر کشور هلند است و با این که این کشور منابع و امکانات شهر کرمان را ندارد، ولی توانسته است گُل و لبنیات به تمامی دنیا صادر کند. این در حالی است که ما هنوز نتوانستهایم از منابع غنی این شهر استفاده بهینه را ببریم و مردم خودمان را از محرومیت نجات دهیم.
نگاهی به کمیت و کیفیت اقدامات عطا احمدی،این پرسش ها را در ذهن می نشاند که یک انسان در دوران محدود زندگی و با دست خالی،چطور میتواند این همه منشأ خیر ونیکی برای انسان های دیگر شود. چطور یک نفر میتواند دهها مدرسه بسازد،به ساخت جاده و حمام و مسجد و پل و سرای سالمندان هم همت گذارد؟ و به ازدواج و اشتغال جوانان هم کمک کند؟ نظر به عقاید و خصوصیات اخلاقی و دغدغه های عطا احمدی،پاسخ این پرسش ها را نمایان میکند.
خصوصیات اخلاقی
خدا بر بندهای منت گذارد که در ذاتش جوانمردی بکارد
این بیت شعر را مردی سروده است که خودش، آیینه تمام نمای جوانمردی است. عطا احمدی به گفته آنان که او را میشناسند، درخت تنومند خدمت و ایثار است و اسطوره فروتنی و قناعت. محمدعلی فردوسی درباره او میگوید: هیچ وقت ندیدهام جلوی دیگران، حتی کسانی که از او کوچکتر هستند، از جا برنخیزد و دستش را روی سینه اش نگذارد. تا میهمانش ننشیند دستش روی سینه میماند و نمینشیند. همه قواعد خوشنویسی را رعایت میکند. در شروع صحبت با هرکس، چهآشنا و چه غریبه، اول از خوبیهایش میگوید، هر چند اندک و هر چند در حد یک خاطره. او خطی خوش دارد و هیچگاه ندیدهام در نوشتن، عجله کند.
عطا با افراد مختلف در هر سطح و تحصیلاتی به زبان خودشان حرف میزند. از به کار رفتن القاب برای اسمش به شدت حذر میکند و از همه میخواهد او را عطا بنامند.این خصلت خوب به همه اعتماد به نفس میدهد که وقتی در مقابل بزرگی اش قرار میگیرند، آرامش داشته باشند و به راحتی حرفشان را بزنند. اما خودش همواره دیگران را با ذکر القابشان خطاب میکند. عطا ورزشکار بوده و در همه رشتههای ورزشی از جمله فوتبال، والیبال، بسکتبال و ورزش باستانی کار کرده است. بسیار رقیق القلب است. همیشه با شنیدن ظلمی که بر مظلومی رفته است، مثل ابر بهار گریه میکند.
ساده زیست است و اعتقاد دارد با وجود این همهآدم محروم، جایی برای خوابیدن در جای گرم و خوردن غذای چرب و شکم سیر باقی نمیماند. در حالی که خیلی ها از کم بودن حقوق خود شکایت دارند، او می گوید که همین حقوق بازنشستگی را هم نمی توانم کاملا حلال کنم!« یعنی در برابر پولی که میگیرم کار کافی انجام دهم.» بسیار صرفه جو و اقتصادی است و از آنجا که اعتقاد دارد برای شکرگزاری از نعمتهای خدا باید نیروی فکری و بدنی اش را صرف خدمت رسانی به مردم و زن و بچههایش کند، پس از فراغت از فعالیتهای اجتماعی، کارهای خانه از جمله نانوایی، رختشویی، جارو کردن، ظرف شویی، سبزی کاری و مرغداری را انجام میدهد. مطالعه مداوم از عادات اوست.به شدت از شهرت و مطرح شدن گریزان است و با تکیه کلام و قسم «خدا وکیل» اگر بداند قرار است درباره اش چیزی بنویسند، نویسنده و گزارشگر مربوطه را منصرف میکند.اما دوستداران و شاگردان و همکارانش، گاهی به قول خودشان شیطنت میکنند و از احوالات او مینویسند تا به دیگران بشارت بدهند که نسلآدمهای خوب، هنوز از بین نرفته است.
ایشان نظری گسترده و وسیع به انسان ها و آفرینش دارند و از این رو، اقدامات خود را اندک می شمارد و میگوید: در برابر دستگاه عظیم آفرینش با میلیاردها کهکشان و هر کهکشان با میلیاردها ستاره و سیاره که همچون ذرات غبار در فضای بیانتها شناورند، انسانها با کوشش و دانش و آگاهیهای اندک، محدوده بسیار کوچکی را به دست آوردهاند و مست و مغرور علم بیایمان خود شدهاند و میخواهند تیشه به ریشة درخت زندگی بزنند و زمین زیبا را به نابودی بکشانند.عطا آرزو میکند که مردم ایمان را قبل از علم بیاموزند و آرامش و طراوت را در زمین، هر روز بهتر و ماندگارتر کنند. در مقابل آن همه از خودگذشتگی و فداکاری این مردم خوب و مهربان، شهید، جانباز، ایثارگر، محروم، فقیر، بیتوقع، کم درآمد و مطیع، شرمندهام که نمیتوانم به اندازة یک هزارم حق آنان، خدمتکنم. این از کرم خداست که من عاشقم، چون معلم هستم و معلم باید عاشق باشد!
عطا احمدی، نیکوکار کرمانی، در اوقات فراغتش اشعاری میسراید و کتابی به نظم و نثر با عنوان «پند پدر» دارد. او در اشعارش، از خدا تقاضای خدمترسانی به مردم و به ویژه محرومان را میکند و میگوید: مختصر خدمت من در مقابل خدمات جهانی، حتی خدمتهایی که در ایران یا در همین کرمان در گذشته و حال انجام شده، کم اهمیت و بسیار ناچیز است و پای ملخی است که موری مثل من به سلیمان مردم هدیه و تقدیم کردهو امیدوار است که مورد قبول الهی قرار گیرد.
دغدغه اصلی
از شرح عقاید و سلوک و اقدامات او می توان فهمید که دغدغه ی اصلی ایشان، آبادانی و رفع محرومیت و اجرای عدالت و کمک به برآوردن نیازهای انسان ها در جهت کمال ایشان می باشد. یک بار به خاطر دختر دانشجویی که برای کسب علم به شهر آمده و به دلیل کمبود خوابگاه، در زیرزمینی ساکن شده بود و در همان جا گرفتار آتش سوزی شده و زنده زنده سوخته بود، اشک ریخت و به مسئولان هشدار داد که همه در مرگ این دختر شریکند و او حاضر است خوابگاه بسازد، اما گوش شنوایی نیست، چون کسی حاضر نمیشود از بازیهای سیاسی فارغ شود و به فکر مشکلات مردم بیفتد. او اعتقاد دارد میلیاردها تومان پولی که بیهوده مصرف میشود، باید به زوجهای جوان اختصاص یابد تا عفیف و تندرست، از آغاز تا انجام، یک زندگی شیرین و شرافتمندانه داشته باشند. او خود نمونه والای کسی است که این حقایق ساده را به خوبی درک کرده و در راه رسیدن به آنها، پا به میدان گذاشته و به شعار دادن اکتفا نکرده است.
او میگوید: بایدگدایی، تن فروشی، بیماری، دزدی، عقدههای خودکم بینی، غرورهای بیجا، فخر فروشیها و خود بزرگ بینی ثروتمندان، کم غذایی بی پولها، کـاخهای غارتگران، کلبههای ویران غارت شدگان و همه بیعدالتیهای دیگر، از میان برود. در جایی میگوید: وقتی به ما دفترچه بیمه دادند، گفتم تا زمانی که همه دفترچه بیمه ندارند، من هم نباید داشته باشم و آن را پاره کردم. عطا به روشنی میداند که خواستهای مردم، مسکن، بهداشت، کار، درمان، تحصیل، ورزش، هنر و رفاه است و وقتی دختر و پسری به سن بلوغ میرسند، باید امکان رسیدن به کار و مسکن و ازدواج برایشان فراهم باشد.
دکتر علی شریعتی گفته است: «در جامعهای که همه مریض هستند، آن که سالم مانده باشد،به مریض میماند». به اعتقاد آقای محمدعلی فردوسی، عطا مصداقی از این گونه آدمهاست که در زمانه خود غریبند، اما اگرچه در اقلیت قرار دارند، لحظهای دست از آرمانهای خود برنمیدارند. امروز عطا احمدی در آستانه ۸۰ سالگی است. هنوز هم عاشقانه در دفترکارش که حالا یک میز چوبی مستعمل سفید کوچک هم به آن اضافه شده است، مینشیند.از گردن درد رنج میبرد و مدتی است که یک گردن بند طبی وبال گردن اوست. هنوز هم از کسی توقعی ندارد. اما وظیفه ی ما در برابر عمق و وسعت نظر چنین مردی چیست؟
رهیافت و وظیفه ما
انسانی مثل عطا احمدی در زمانه ما، دُر کمیاب و ذو قیمتی است که به تلاشی دور از هیاهوی خودنمایی برای تحقق عدالت، در صدف تواضع مشغول است و سخت از نمایاندن خود گریزان است، اما رسالت همه ی کسانی که حتی از دور، دستی بر آتش تربیت دارند، کشف این مرواریدها ی تربیتی و بهره بردن از اندیشه و عملشان در ساحت مقدس تربیت نسل هاست. او با اندیشه ای والا و انگیزه ای الهی، وظیفه ی خود را در آرام و خاموش کار کردن انجام داده و می دهد، ما نیز باید وظیفه ی خود را در شناساندن شخص و شخصیت چنین مربیان بزرگی به نسل امروز و آیندگان و همچنین اقتدا به منش شایسته ایشان، به انجام برسانیم. اقداماتی نظیر کنکاش در عقاید و اقداماتشان از صاحبان قلم انتظار می رود و اقداماتی نظیر ساخت تندیس از این چنین شخصیت هایی از مسئولین شهری و مملکتی مورد انتظار است؛ چنان که شهردار فعلی کرمان جناب آقای سیف اللهی در صدد ساخت تندیسی از آقای عطا احمدی و نصب آن در شهر کرمان هستند.
اما مهترین این که در فلسفه تربیت به این بیندیشم که چرا عطا احمدی، عطا احمدی میشود؟ چه علل و دلایل تربیتی دارد؟ چگونه میتوان دانش آموزانی تربیت کرد که در آینده انسان های وارسته و تأثیرگذاری چون امثال عطا احمدی بشوند؟؟
انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران
شاخه کرمان